مرکز آفرینشهای هنری معبر
مرکز آفرینشهای هنری معبر

شعری بسیار زیبا و پر مفهوم درباره ی مرگ

 ( لطفا تا آخر بخوانید )

خواب بودم، خواب دیدم مرده ام
بی نهایت خسته و افسرده ام

تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت

روی من خروارها از خاک بود
وای، قبر من چه وحشتناک بود!

بالش زیر سرم از سنگ بود
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود

هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت

خسته بودم هیچ کس یارم نشد
زان میان یک تن خریدارم نشد

نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی
ترس بود و وحشت و دلواپسی

ناله می کردم ولیکن بی جواب
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب

آمدند از راه نزدم دو ملک
تیره شد در پیش چشمانم فلک

یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟

گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود
لرزه بر اندام من افتاده بود!

هر چه کردم سعی تا گویم جواب
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب

از سکوتم آن دو گشته خشمگین
رفت بالا گرزهای آتشین

قبر من پر گشته بود از نار و دود
بار دیگر با غضب پرسش نمود:

ای گنه کار سیه دل، بسته پر
نام اربابان خود یک یک ببر

گوئیا لب ها به هم چسبیده بود
گوش گویا نامشان نشنیده بود

نامهای خوبشان از یاد رفت
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت

چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:

در میان عمر خود کن جستجو
کارهای نیک و زشتت را بگو

هر چه می کردم به اعمالم نگاه
کوله بارم بود مملو از گناه

کارهای زشت من بسیار بود
بر زبان آوردنش دشوار بود

چاره ای جز لب فرو بستن نبود
گرز آتش بر سرم آمد فرود

عمق جانم از حرارت آب شد
روحم از فرط الم بی تاب شد

چون ملائک نا امید از من شدند
حرف آخر را چنین با من زدند:

عمر خود را ای جوان کردی تباه
نامه اعمال تو باشد سیاه

ما که ماموران حق داوریم
پس تو را سوی جهنم می بریم

دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود
دست و پایم بسته در زنجیر بود

نا امید از هرکجا و دل فکار
می کشیدندم به خِفّت سوی نار

ناگهان الطاف حق آغاز شد
از جنان درهای رحمت باز شد

مردی آمد از تبار آسمان
دیگران چون نجم و او چون کهکشان

صورتش خورشید بود و غرق نور
جام چشمانش پر از خمر طهور

لب که نه، سرچشمه ی آب حیات
بین دستش کائنات و ممکنات

چشمهایش زندگانی می سرود
درد را از قلب انسان می زدود

بر سر خود شال سبزی بسته بود
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود

کِی به زیبائی او گل می رسید
پیش او یوسف خجالت می کشید

دو ملک سر را به زیر انداختند
بال خود را فرش راهش ساختند

غرق حیرت داشتند این زمزمه
آمده اینجا حسین فاطمه؟!

صاحب روز قیامت آمده
گوئیا بهر شفاعت آمده

سوی من آمد مرا شرمنده کرد
مهربانانه به رویم خنده کرد

گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)
من کجا و دیدن روی حسین (ع)

گفت: آزادش کنید این بنده را
خانه آبادش کنید این بنده را

اینکه این جا این چنین تنها شده
کام او با تربت من وا شده

مادرش او را به عشقم زاده است
گریه کرده بعد شیرش داده است

خویش را در سوز عشقم آب کرد
عکس من را بر دل خود قاب کرد

بارها بر من محبت کرده است
سینه اش را وقف هیئت کرده است

سینه چاک آل زهرا بوده است
چای ریز مجلس ما بوده است

اسم من راز و نیازش بوده است
تربتم مهر نمازش بوده است

پرچم من را به دوشش می کشید
پا برهنه در عزایم می دوید

بهر عباسم به تن کرده کفن
روز تاسوعا شده سقای من

اقتدا بر خواهرم زینب نمود
گاه میشد صورتش بهرم کبود

تا به دنیا بود از من دم زده
او غذای روضه ام را هم زده

قلب او از حب ما لبریز بود
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود

با ادب در مجلس ما می نشست
قلب او با روضه ی من می شکست

حرمت ما را به دنیا پاس داشت
ارتباطی تنگ با عباس داشت

اشک او با نام من می شد روان
گریه در روضه نمی دادش امان

بارها لعن امیه کرده است
خویش را نذر رقیه کرده است

گریه کرده چون برای اکبرم
با خود او را نزد زهرا (س) می برم

هرچه باشد او برایم بنده است
او بسوزد، صاحبش شرمنده است

در مرامم نیست او تنها شود
باعث خوشحالی اعدا شود

کشته اشکم، شفیع امتم
شیعیان را مُنجِیَم از درد و غم

گرچه در ظاهر گنه کار است و بد
قلب او بوی محبت میدهد

سختی جان کندن و هول جواب
بس بود بهرش به عنوان عقاب

در قیامت عطر و بویش می دهم
پیش مردم آبرویش می دهم

آری آری، هرکه پا بست من است
نامه ی اعمال او دست من است

ناگهان بیدار گردیدم زخواب
از خجالت گشته بودم خیس آب

دارم اربابی به این خوبی ولی
می کنم در طاعت او تنبلی؟!

من که قلبم جایگاه عشق اوست
پس چرا با معصیت گردیده دوست؟

من که گِریَم بهر او شام و پگاه
پس به نامحرم چرا کردم نگاه؟

من که گوشم روضه ی او را شنید
پس چرا شد طالب ساز پلید؟

چشم و گوش و دست و پا و قلب و دل
جملگی از روی مولایم خجل

شیعه بودن کی شود با ادعا؟
ادعا بس کن اگر مردی بیا

پا بنه در وادی عشق و جنون
حبّ دنیا را ز قلبت کن برون

حبّ دنیا معصیت افزون کند
معصیت قلب ولیّ را خون کند

باش در شادی و غم عبد خدا
کن حسابت را ز بی دینان جدا

قلب مولا را مرنجان ای جوان
تا شوی محبوب رب مهربان

سعی کن حرص و طمع خانه خرابت نکند
غافل از واقعه ی روز حسابت نکند

ای که دم می زنی از عشق حسین بن علی (ع)
آن چنان باش که ارباب جوابت نکند!

زرتشت می گفت زندگی خود را بر چند اصل استوار کردم

1.   دانستم کار مرا دیگری انجام نمی دهد ، پس تلاش کردم

2.   دانستم که خدا مرا می بیند ، پس حیا کردم

3.   دانستم رزق مرادیگری نمی خورد ، پس آرام شدم

4.   دانستم پایان کارم مرگ است ، پس محیا شدم

یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:شهادت , مرگ, :: 12:26 ::  نويسنده : معبری به سمت خدا

اگر شهید نشویم ،

باید بمیریم

خنده فرشتگان برای دختران بد حجاب و خانواده آنها
رسول خدا (ص) از حضرت جبرئیل (ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند ؟

 جبرئیل (ع) فرمود : بله
(یکی از آنجاهائی که فرشتگان می خندند )

زمانی است که زن بی حجاب و بد حجابی می میرد ، و بستگان او را در قبر می گذارند و روی آن زن  را با خشت و خاک می پوشانند تا بدنش دیده نشود . فرشتگان می خندند و می گویند :

تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هرکسی را تحریک می کرد و به گناه می انداخت پدر و مادر و شوهرش و ... از خود غیرت نشان ندادند  و او را نپوشاندند ، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می پوشانند .


منبع : مواعظ العددیه : ص 90 ، فوائد الرضویه : ص 563 . از مرحوم شیخ عباس قمی

چهار شنبه 22 فروردين 1391برچسب:سفر آخرت , مرگ, :: 23:49 ::  نويسنده : معبری به سمت خدا

سفر همیشگی آخرت

نام: انسان                    نام خانوادگی: آدمی زاد                نام پدر: آدم                 نام مادر: حوا  

  لقب: اشرف مخلوقات     نژاد: خاکی                               صادره از: دنیا 

ساکن: کهکشان راه شیری ، منظومه شمسی ،کره زمین                  مقصد: عالم برزخ

ساعت حرکت یا پرواز: هر لحظه و هر آن که خدا صلاح بداند                    مکان: بهشت ، نشد جهنم     

  وسایل مورد نیاز

 دو متر پارچه سفید (کفن)- نماز اول وقت - اعمال صالح و تقوی و ایمان - دعای والدین و مؤمنین

 انجام واجبات و ترک محرمات - پیروی از اﺋمه اطهار- امر به معروف و نهی از منکر - احسان به خلق الله   

 توجه ، توجه

 خواهشمند است جهت رفاه خود خمس و زکات را قبل از پرواز بحساب خدا بپردازید

 لطفا از آوردن ثروت " مقام " منزل " ماشین و ... حتی به داخل فرودگاه خودداری نمایید

 حتما قبل از پرواز به بستگان خود تاکید کنید تا از آوردن دسته گلهای بزرگ ، سنگ قبر گران قیمت و تجملاتی و نیز برگزاری مراسمات پرخرج و .. خودداری نمایند                                                        

 جهت یادگاری اموال خود را قبلا به فرزندان و فقراء و نیازمندان تقسیم نمایید.

 از آوردن بار اضافی از قبیل: حق الناس، غیبت ، تهمت ، دروغ و  هر نوع گناه دیگری خودداری کنید.

 برای کسب اطلاعات بیشتر به قرآن و احادیث معصومین مراجعه  فرمایید

تماس و مشاوره شبانه روزی: رایگان و بدون وقت قبلی می باشد

در صورتی که قبل از پرواز با مشکلاتی برخورد کردید با شماره  تلفن های  زیر تماس حاصل فرمایید

{ بقره / 186نساء / 4۵ توبه / 129 اعراف / 55 طلاق / 2و 3 }

امیدواریم سفر آسوده ای در پیش داشته باشید

با تشکر= عزرائیل

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

درباره سمت خدا

مرکز آفرینشهای هنری موسسه معبر ارائه مطالب دینی و انقلابی و مرتبط با شهدا در قالب هنر طراحی عکس و پوستر و .. ساخت مستند شهدا و ... طراحی نمایشگاه های مرتبط با شهدا و انقلاب اسلامی سازی نرم افزار ها ارتباط با مدیر ، انتقاد و پیشنهاد و سفارش طراحی در تلگرام @maabar1
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
پيوندها

نويسندگان